کد مطلب:224003 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

انسان معنوی علیت خلقت و آفرینش است
در سبب خلقت جهان و آفرینش عالم و آدم افكار و عقایدی بسیار ابراز و اظهار شده اما باید این حقیقت نهفته را از زبان خالق و لسان وحی شناخت.

در قرآن كه محكمترین كتاب آسمانی است می فرماید علت آفرینش جن و انس عبادت است. عبادت كلمه جامع بندگی است كه در حدیث می فرماید العبودیة جوهرة كنهها الربوبیة.



از عبادت نی توان الله شد

می توان موسی كلیم الله شد



بندگی روش خداشناسی است و منظور از ربوبیت مظهر صفات ربوبی شدن است این راه و رسم عرفان و معرفت بحق است و هر كس باندازه وسعت و استطاعت فهم و ادراك خود معروف پیدا می كند چنانچه عقل كل و اشرف رسل در بارگاه ربوبیت عرض می كند الهی ما عرفناك حق معرفتك و ما عبدناك حق عبادتك.

و مقام و درجه ای كه انسان از این راه بدست می آورد عالیترین درجه ممكنه و رفیع ترین مقام تقرب است در حدیث قدسی دیگر فرمود عبدی اطعنی حتی اجعلك مثلی «او كمثلی». [1] .

ای بنده ی ما بندگی كن بحد كمال تا تو را مظهر كمال خود قرار دهیم.



هر آنكس كه گردن بفرمان نهد

بسی بر نیاید كه فرمان دهد



و در حدیث قدسی تصریح فرمود:

كنت كنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لكی اعرف.



[ صفحه 391]





آدمی ایزد بدین قصد آفرید

تا جمال خود در او سازد پدید



انسان مظهر اتم و اكمل و نماینده مهذب و مصفی آفریننده عالم است، انسان آئینه سر تا پا نمای قدرتهای لایزالی و مثل انسان مثل حدیده محماة است آهن در آتش سرخ شده با آنكه آهن است كار آتش می كند و می سوزاند.



بپرده بود جمال جمیل عزوجل

بخویش خواست كند جلوه ای ز روز ازل



چون خواست آنكه جمال جمیل بنماید

علی شد آینه خیر الكلام قل و دل



جسم خاكی قفس وروح افلاكی است



جان گشاید سوی بالا بالها

در زده تن در زمین چنگالها

انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوما جهولا.

ما امانتی را بآسمانها و زمین و كوهها سپردیم كه حفظ كنند آنها ابا نمودند و ترسیدند از آنها ولی انسان آن را قبول كرد - آری انسان ستمكار و نادان است.

آن امانت كاسمانش بر نتافت

وز قبول او زمین هم روی تافت



در دل یكذره مأوی می كند

در درون حبه ای جا می كند



آنچه مطلوب جهان شد در جهان

هم تو داری باز جو از خود نشان



من عرف زین گفت شاه اولیاء

عارف خود شو كه بشناسی خدا



آسمان بار امانت نتوانست كشید

قرعه ی فال بنام من دیوانه زدند



انسان كامل جامع تمام مراتب وجود و واجد جمیع فضائل و مناقب است.



نی فلك راست مسلم نه فلك را حاصل

آنچه در سر سویدای بنی آدم از اوست

خلقتم للبقاء لاللفناء: و خلقت الاشیاء لا جلك و خلقتك لاجلی.



رو مجرد شو مجرد را ببین

دیدن هر چیز را شرط است این



یك دهن خواهم بپهنای فلك

تا بگویم سر این نیكو ملك



رمز آفرینش و سر خلقت از آیه شریفه انی اعلم ما لاتعلمون كه بر صفوف فرشتگان اعلام شد همین وجود خلیفةالله است بنده ی پاك مخلص در سایه اطاعت پروردگار عالمیان می تواند كار خدائی كند و صفات ربوبی از خود نشان دهد در حالی كه وجود ممكن است نه واجب.



[ صفحه 392]



نام ذات حق تعالی مستجمع جمیع صفات كمال و جلال و جمال است كه هزار نام برای خدا حاكی از هزار معنی مخصوص می باشد و هزار عدد كثیر است نه شماره تحققی و خلیفه باید با مستخلف عنه یك ارتباط معنوی و اثر وجودی مشتركی داشته باشد چنانچه نایب باید با منوب عنه ما به الاشتراكی داشته و هدف مشتركی در مقصد داشته باشند انسان نیز در حد كمالی همان خلیفة الله است و از مستخلف عنه خود آثار بسیاری در بر دارد و در هدف مشتركی بذل سعی می نماید.



ای نسخه ی اسرار الهی كه توئی

ای آینه ی جمال شاهی كه توئی



بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست

از خود بطلب هر آنچه خواهی كه توئی



وقتی از پیشوای دانایان جهان علی بن ابیطالب پرسیدند آیا ممكن است جهانی را در تخم مرغی داد؟

فرمود: اتزعم انك جرم صغیر

و فیك انطوی العالم الاكبر



پس بصورت عالم اصغر توئی

پس بمعنی عالم اكبر توئی



ظاهر آنشاخ اصل میوه است

باطنا بهر ثمر شد شاخ هست



گر نبودی میل و امید ثمر

كی نشاندی باغبان بیخ شجر



پس بمعنی آن ثمر از میوه زاد

گر بصورت از شجر بودش نهاد



لیس من الله بمستنكر

ان یجمع العالم فی واحد



گمان می كنی تو جرم كوچكی هستی و حال آنكه جهان بزرگی درون تو پنهان است درد خود از خودت پدید می آید و دارو از خودت بدست می آید تو خود را بشناس تا بتمام مراحل وجود عارف و دانا گردی - تو جامع جمیع صفات كمال و جلال الهی هستی.

هر چه در عالم كبیر بود

همه شرح كتاب اكبر تست



ذات پروردگار اسرار هستی را بآدم خلیفةالله آموخت و علم آدم الاسماء كلها - علوم و معارف - حقایق و كشفیات نشئه ی عالم وجود همه بانسان تعلیم شد و از او خزینه دار و گنجور اسرار نهانی قدر لا یزالی از مبداء تا معاد گردید.



[ صفحه 393]




[1] تمثيل صحيح نيست زيرا خداوند مثل و شبه و نظيري ندارد مثل بفتح اول و دوم است كه مظهر.